* دو سه ساعتی میشه رسیدم خونه و حالا که کارام تقریبا تموم شده لش تو بغل بخاریَم:))
* خسته اما بیزار از خوابیدنم!
* هنوزم سراغ ذهن شلوغم نرفتم و همونطور به حال خودش رهاش کردم؛(
* انقد اهنگای گوشیمو تو این دو سه روز گوش دادم که حالم از همشون بهم میخوره:))
* نمیدونم چیکار کنم؛ در واقع خیلی کارها هست که باید انجام بدم مثلا یکیش همین مرتب کردنِ افکار و ذهنم ولی میترسم برم سمتش! میترسم از فکرای متناقض و قروقاتیم! میترسم با دو نفری که درون خودم بهوجود اومدن رو به رو بشم! دو نفر که با هم خیلی فرق دارن! :(
* احتیاج دارم به مقدار زیادی آرامش ولی نمیدونم از کجا پیدا کنم
درباره این سایت